آرام

آرام

آرام

آرام

آنجلیکا روسی

آنجلیکا روسی: تا پیش از این چند کتاب آشپزی ایرانی را با شوزمن خوانده بودیم همچنین در چند کلاس آموزش آشپزی ایرانی هم شرکت کردیم تا بتوانیم کتابی تدوین کنیم که مورد استفاده بانوان ایرانی قرار گیرد.

پاستا، لازانیا و انواع پیتزاهای رنگین فقط بخشی از منوی غذاهای ایتالیایی در رستوران‌های ماست. بی‌شک این غذاها با اینکه برگرفته از یک فرهنگ و اصالت دیگری است؛ اما خوب به دل و کام ما ایرانیان نشسته و سال‌هاست با آغوش باز از انواع پیتزاها و پاستاهای ایتالیایی استقبال و بر سر سفره خود جایی برای آن‌ها باز کردیم. بی‌شک یکی از پرطرفدارترین کتاب‌ها در میان بانوان کتاب‌های آشپزی است، کتاب‌هایی که به راحتی می‌توانند دستور انواع غذاهای دنیا را ببینند درحالی که در خانه‌شان مشغول استراحت هستند. یکی از این کتاب‌ها که به تازگی منتشر شده کتاب «اشتهای ایتالیایی» که شامل دستور غذاهای ایتالیایی برای ایرانیان است. 

هرمیون ایستاد


در این، هرمیون ایستاد، دستش رو به سمت سقف زندان کشید.


هری بی سر و صدا گفت: "نمی دانم. "من فکر می کنم هرمیون، چرا، چرا شما او را امتحان نمی کنید؟"


چند نفر خندیدند هری چشم های سیموس را گرفت و سیاموس چشمک زد. با این حال، اسنیپ خوشحال نبود.


"سایه پایین،" او در هرمیون درهم ریخت. "برای اطلاعات شما، پاتر، آسفودل و کرم چوب یک روح خواب بسیار قدرتمند است که به عنوان پیش نویس مرگ زنده شناخته می شود. یک بیوآار سنگی است که از معده بز برداشته شده است و شما را از بیشتر مواد زائد محافظت می کند. همانطور که برای پیاده روی و ولفسببن، آنها یک گیاه مشابه هستند، که همچنین به نام آکونیت می گویند. خوب؟ چرا همه شما آن را کپی نکنید؟ "


یک چرخش ناگهانی برای چنگال و پوست پرچم وجود داشت. در طول سر و صدا، اسنیپ گفت: "و یک نقطه از گریفیندور خانه برای چهره شما، پاتر" گرفته خواهد شد. "


چیزهایی برای گریفیندورها به عنوان درس معجون ادامه پیدا نمی کند. اسنایپ همه آنها را به جفت گذاشته و آنها را به مخلوط کردن یک معجون ساده برای درمان جوش می دهد. او در اطراف خود در دامن سیاه و سفید خود قرار داده، تماشا آنها وزن نان خرد شده و له کردن مار مار، تقریبا همه تقریبا تقریبا همه تقصیر به جز مالفوی، که او به نظر می رسید دوست دارد. او فقط به همه میگفت که به دنبال راهی عالی میگردد که مالفوی اسلحه های شاخدارش را بخورد، وقتی ابرها از دود سبز اسیدی و صدای بلند با صدای بلند آوازه را پرچم کردند. نویو به نحوی موفق شد که دیگ سایاموس را به یک حباب پیچیده تبدیل کند و معجون آنها در سراسر طبقه سنگ، سوزاندن حفره ها در کفش های مردانه بود. در عرض چند ثانیه، کل کلاس در مدفوعشان ایستاده بود، در حالی که نویل، که در معرض سکته قرار گرفته بود وقتی که دیگ پائین سقوط کرد، به شدت از درد سر زده بود، چون جوشان سرخ شده عصبانی در سراسر سینه ها و پاها فرو رفته بود.


"پسر ادم سفیه و احمق" اسنایپ را لکه دار کرد، با یک موج زنجیرش را از بین برد. "من فکر می کنم شما قبل از مصرف پودر از آتش باید قارچ دمپایی را اضافه کنید؟"


نیل خواسته که جوشانده شود تا تمام بینی اش پاپ شود.


"او را به سمت بالینی بیمارستان می برید،" اسنیپ در سیاموس پاره شد. سپس او را در هری و رون، که در کنار نوایل کار می کرد، گرد کرد.

علم ظریف و دقیق هنر


او گفت: "شما اینجا هستید که علم ظریف و دقیق هنر معجون را یاد می گیرید." او به سختی بیش از یک زمزمه صحبت کرد، اما آنها هر کلمه را مانند پروفسور مک گونگال گرفتند، اسنیپ هدیه ای را برای حفظ یک کلاس بی سر و صدا بدون تلاش داشت. "همانطور که در اینجا کمی گرگ وحشی وجود دارد، بسیاری از شما به سختی اعتقاد دارند که این جادو است. من انتظار ندارم که شما واقعا زیبایی پودر نرم و شل و ول را با جوش های درخشان آن، قدرت ظریف مایع هایی که از طریق رگ های انسانی خزنده می شوند، به ذهن متبادر می کنند، حس می کنند. ... من می توانم به شما بگویم چطوری به شهرت بپردازم، شکوه و جلال، حتی مرگ را با خود ببرم - اگر شما به عنوان یک دسته از جادوگران بزرگ نیستید، من معمولا باید آموزش بدهم. "

سکوت بیشتر این سخنان کوچک را دنبال کرد. هری و رون با ابروهای بلند به نظر می رسید. هرمیون گرنجر در لبه صندلی اش ایستاده بود و ناامید شد و شروع به اثبات این شد که او دزد نیست.

"پاتر،" اسنایپ به طور ناگهانی گفت. "اگر من ریشه پودر آسفودل را به انفجار کرم پودر اضافه کنم، چه می شود؟"

ریشه پودر از چه چیزی برای تزریق چه چیزی؟ هری نگاه کرد به رون، که به نظر می رسید همانطور که او بود؛ دست هرمیون به هوا خیره شد.

هری گفت: "من نمی دانم، آقا،" گفت.

لبهای اسنیپ به یک عصبانیت تبدیل شده است.

"Tut، tut - شهرت به وضوح همه چیز نیست."

او هرمیون را نادیده گرفت.

"بیایید دوباره امتحان کنیم پاتر، کجا نگاه می کنید اگر من به شما گفتم که یک بیوآار را پیدا کنم؟ "

هرمیون دستش را به اندازه هوا بالا می کشید که بدون اینکه صندلی خود را ترک کند، هری بیرون می انداخت، اما هری چیزی نفهمید. او سعی کرد که به مالفوی، کراب و گویل نگاه نکنند، که با خنده در حال تکان دادن بودند.

"من نمی دانم، آقا."

"فکر کردی قبل از آمدن کتابی باز نکنی، پاتر؟"

هری مجبور شد خودش را به سمت راست نگاه کند. او از طریق کتابهایش در Dursleys نگاه کرد، اما اسنپه انتظار داشت او را به یاد همه چیز در یک هزار گیاهان جادویی و قارچ؟

اسنیپ هنوز دست دست و پا گیر هرمیون را نادیده گرفت.

"تفاوت، پاتر، تفاوت بین پادشاه و Wolfsbane چیست؟"

آرزو میکردم که McGonagall از ما حمایت کند


هری گفت: "آرزو میکردم که McGonagall از ما حمایت کند." پروفسور مک گونگالل رئیس گریفیندور خانه بود، اما او را متوقف نکرده بود که روز قبل از آنها به شمار زیادی از مشق شب کاری پرداخت.


درست بعد از آن پست الکترونیکی وارد شد. هری تا به حال به این موضوع عادت کرده بود، اما صبح روزی که او در حدود یک صد عروس به طور ناگهانی در طول صبحانه به تالار بزرگ رفته بود، تا زمانی که صاحبانشان را دیدند و رها کردن نامه ها و بسته ها را بر روی دامان خود قرار می دهند.


هادیوی تا به حال هری را ندیده بود. او گاهی اوقات پرواز میکرد تا گوشش را خم کند و قبل از رفتن به جادوگری با دیگر جادوگران مدرسه کمی تست کند. این صبح امروز، او بین مارمالاد و کاسه قند فرو ریخت و یک یادداشت بر روی صفحه هری گذاشت. هری آن را یک بار باز کرد. گفت: در یک خراش بسیار خشن:




هری عزیزم


من می دانم که بعدازظهر بعد از ظهر به آنجا می آیم، آیا می خواهید با یک فنجان چای با من در حدود سه عدد بخورید؟


من می خواهم همه چیز را در مورد اولین هفته تو بشنوم. یک پاسخ با Hedwig به ما ارسال کنید.


حجرت




هری قرض رینگ را گرفت، بله، لطفا بعدا در پشت یادداشت ببینی، و هدیویگ را دوباره فرستاد.


خوش شانس بود که هری چای با هیگرید داشت تا منتظر بماند، چون درس های معجزه بدترین چیز بود که تا به حال برای او اتفاق افتاده است.


هری در ابتدای مهمانی، این ایده را پذیرفت که پروفسور اسنایپ او را ناراحت کرد. در پایان اولین درس معجون، او می دانست که اشتباه کرده است. اسنیپ هری را دوست نداشت - او از او نفرت داشت.


درسهای معجزه در یکی از سیاه چال ها اتفاق افتاده است. این در اینجا سردتر از قلعه اصلی بود و کاملا بدون اینکه حیوانات ترشی شناور در کوزه های شیشه ای در اطراف دیوارها به اندازه کافی خزنده می شدند


اسنایپ، مانند Flitwick، کلاس را با گرفتن تماس رول آغاز کرد، و مانند فلیتوویک، او را در نام هری متوقف کرد.


"آه، بله،" او گفت: آرام، "هری پاتر. جدید ما - مشهور "


دراکو مالفوی و دوستانش، کراوب و گایلل، پشت در دستانشان مینشستند. اسنیف به نام تماس ها را به پایان رساند و در کلاس درس خوابیده بود. چشمان او سیاه و سفید مانند هقرید بود، اما هیچیک از گرمای هیگرید را نداشتند. آنها سرد و خالی بودند و شما را به تونل های تاریک فکر می کردند.